برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

شبیهت شده‌ام، ولی هنوز زبانِ عاشقی‌ام زبانِ تو نشده. من هنوز لهجه‌ی رفتن را یاد نگرفته‌ام و سازِ سازگاری‌ام مثل تو ناکوک نیست.
تو برو و راه را برای آمدنم باز کن. جاده‌ها را هموار کن برای سفرم، به مقصدی که خودت هستی.
فقط، آمدم بگویم گمراهم نکنی یک وقت! یادم آمد گمراهی من به دست چشمانت، به زمان هبوط برمیگردد.
 


برچسب‌ها:
مانگ
+ سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |