برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ
ﺁﺭﺍﻡ
ﺁﺭﺍﻡ
ﺑﻌﺪ ﭼﮑﻪ ﭼﮑﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﻟﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺴﺮﺍﻧﺪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭﻗﺖﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ
ﻭ میتواند ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺁن همه ﮐﻠﻤﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ

#بهنوش_بختیاری

+ دوشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

وقتی زیاد ازش داری توپم تکونت نمیده

وقتی نداریش بشدت آسیب پذیری ...

+ یکشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

خداحافظی با هرچه و هر کس که بیشتر عشق ورزیدیم، بیشتر از خودمان! آن روز احتمالاً روز شادی نخواهد بود امّا قطعاً روز بزرگتر شدن ما خواهد بود.
روزی که ارزشِ آدمِ درونی‌مان را ببینیم دیگر راضی نمی‌شویم به آدم‌های درگیرِ رفتن! به آدم‌های نصفه‌نیمه در رابطه! چون آن روز دلمان نمی‌آید آدمِ درونی‌مان را کمتر دوست بداریم و به کم راضی‌اش کنیم. آن روز مقابلِ تمام سختی‌هایِ زندگی می‌ایستیم و دستِ آدم درونی‌مان را می‌گیریم و آرام زمزمه می‌کنیم: "من هستم، با هم رد می‌شویم. من تو را بیشتر از اشتباهاتت دوست دارم. من کنارت هستم."
#پونه_مقیمی

+ جمعه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی

غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه

ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی

 

اره سیاوش کار خودته که این بغض دو روزه رو بترکونی...

+ پنجشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

خیلی سخته. خدا نکنه بیقرار کسی بشی...

برای اینکه سرم گرم بشم زنگ میزنم به بابا میپرسم کی میرسه خونه که شامو اماده کنم  از شانس قشنگ میزنه اونم میگه من خونه مادرمم شامو خودت بخور من نمیام... 

دقیقا روزی که بیقراری موج میزنه باید اینطوری بشه؟ نیای؟ من تنها باشم؟ نمیدونم برم بیرون راه برم یا تو خونه خودمو سرگرم کنم

اهنگ نفس رضا صادقی میاد تو ذهنم

 

من عاشقت شدم ببین

دوست دارم همین....

من عاشقت شدم چه زود

دست خودم نبود

هرکاری کرده بودم واسه عشق خودت بود...

 

 

چقد سوز داره صدات رضا جان. از ته دل میخونیا....

+ پنجشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

شنبه نمیاد؟

+ پنجشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

یه جور خاصی بغض دارم... نمیدونم این دستمزد کاریه که قبلا انجام دادم.. یا چیزیه که بعدا بی جواب نخواهد ماند...

+ چهارشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

یکی حق شناس یکی حد شناس

+ چهارشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

نه میگم ول کن واسه من کل زندگیتو
نه میگم قلبم نمیتپه بی تو
میتپه ولی خب یه چیز دیگه ای تو
نه ازت مخوام که واسه من سفر کنی
نه تو اصلا دوس داری که خطر کنی
میگذرونم من هر طوری بشه
همه روزام شدن یه شعر

+ شنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

یعنی یه پسر وقتی میخاد زن انتخاب کنه باید به چه چیزایی توجه کنه؟

+ دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

یاد فریبرز افتادم یه پسر خیلی سالم خیلی خوب.. فقط بخاطر افکار مادر پدرش زندگیش خراب شد و ازدواجی که میخاست نتونست داشته باشه. اون بچه یکی دوبار تو زندگیش دخترایی رو دید که بهش حس ازدواج دادن. اما پدر مادر مخالفت کردن. اخرش توی 40 سالگی عمه ام یکیو معرفی کرد از روی ناچاری که بچشون پیر شده و بی زن نمونه قبول کردن. یکی نبود بگه شما که میخاستین قبول کنین چرا نزاشتین بچتون عشقشو انتخاب کنه؟ واقعا چرا حق انتخاب رو از ادما میگیرین؟ یعنی شما میفهمین و بچتون نمیفهمه؟ بچتون تربیت شما رو گرفته اگر میفهمید که اونم میفهمه اگر به عقلش شک دارین برید خودتونو درست کنین

یاد اون یکی دوستم افتادم که میگه مادرم دختر همسایه که دانشجوعه باباش با وانت سیب زمینی پیاز میفروشه و معتاده. خانواده 5 نفری دارن. دختر این خونه رو برای پسرش که مهندسه مناسب دیده بود(اینجا پسرش 32 ساله بود دختره 22). حالا انتخابای خود این پسرو میگم (بار اول حس ازدواج پدیدار شد) که من یادمه همین پسر تو 26 سالگیش عاشق همکلاسیش بود چه دختر خوبی بود دختر مستقل از لحاظ شخصیتی ارشد شهرسازیشو از سراسری تهران گرفته بود.. فقط دختره سه سال ازش بزرگتر بود. مادره یه جوری یواشکی با دختره صحبت کردن که دختره پیچید راضی به ازدواج نشد.. پسره هم فهمید اما هرکاری کرد دختره راضی نشد ازدواج کنه... کاری به این نداریم که هنوزم که هنوز پسره با دختره همکاری دارن توی بازار کار با هم هستن..

بار دوم : پسره میگفت یه دخترو دیدم قلبم لرزید به طوری که همون لحظه میخاستم ازدواج کنم و این دخترو برای همیشه داشته باشم. کنارم باشه.. گذشت 2 سال گذشت تا به اون دختر پیشنهاد بده. کاشف به عمل اومد دختر 41 ساله قیافه به شدت بیبی در حد دانشجو میزنه یا تازه فارغ التحصیل شده.. یعنی اصلا اختلاف سنی به چشم نمیاد با اینکه 7 سال از پسره بزرگتره. اما باز همون مادر همیشه در صحنه چی بگه خوبه؟ میگه اون که دختره خونه داره چطوری دوستت رفته خونشون میبینتش. حتما قبل از اون 100 نفر دیگه رو هم برده خونش!!!! یعنی زنی که انتخاب کرده جنده اس.

منو میگی دهنم باز اصلا خشکم زد.. یعنی یه مادر چقدر میتونه بی رحم باشه.. چقدر؟؟؟؟؟؟ یعنی دختر دانشجو ده سال کوچیک تر با وضع مالی داغون طوری که خاله دختره خرج دانشگاه دختره رو میده. پدر دختره معتاد... اینو مناسب دیده اما دختری که خود پسره انتخاب کرده مناسب پسره نیست.. اصلا قصد کوبیدن ادم ضعیف نیست. اصلا نمیگیم کی بده یا خوبه .. حرفم روی حق انتخاب و عاشقیه... اون بچه تو کل زندگیش دوبار  قصد ازدواج کرده تا سن 35 سالگی هر دو بار مادره پریده وسط خودنمایی کرده. میخاد حتما پسره بشه 40 سالش بعد برن یه دختره دیگه که معلوم نیست این پسر اون موقع تو چه حالیه چقدر اون دختر رو دوست داره اصلا به زندگی چطور نگاه میکنه رو بگیرن؟ اصلا اون ازدواج تو سن 40 سالگی چه منطقی داره؟ ترس ؟ پیر شدن؟ تنها موندن؟ 

واقعا نمیتونم درک کنم ادما چقدر ازار دهنده ان. چقدر مزاحم. چقدر خراب کار. چقدر مجرم. چرا به چه مجورزی حق انتخاب از بچشون میگیرن؟ مگه اون پسر بازم 25 ساله میشه؟ مگه بازم میتونه نوجوون بشه و دوباره عاشق بشه؟ چرا با زندگی بچه هاشون اینطوری بازی میکنن؟

الان فریبرز تو دهه 5 زندگیشه خدا بهش دو تا دختر داد دختر کوچیکش 7 ماهه به دنیا اومد و یه چشمش نابیناس.. دختر طفلک پیانو میزنه اما دل خودشون خون همیشه.. ناراحتن. 

میدونی ادم که یه اشتباه میکنه باید منتظر سختیاشم باشه.. داستان این دوستم به شدت منو ناراحت کرد... این مادر وقتی به دختر مورد علاقه پسرش گفت جنده.. دوست داشتم بگم اگر با این منطق میخای نگاه کنی که خودتم وضع مناسبی نداری... بچه هاتو شوهر دادی.. شوهرت صبح تا شب خونه نیست هفته ای دو شب بهت سر میزنه. پس تو هم جنده ای.. اما روم نشد بگم... عاخه این چه منطقیه داری. دختره مهندس تحصیل کرده. پسرت عاشقشه. پسرت میگه فکر همه چیزو کرده مهریه 14 سکه. به دختره گفته که مهر بالا باشه نمیتونه بایددر حدی باشه که دختر درخواست کرد بتونه پرداخت کنه. حالا تو زندگیشون پیشرفت مالی کردن یه خونه ش شد دو تا یا سه تا اون موقع از املاک و دارایی اضافه بنام زن میکنه اما قبل از اون نه. فقط مهریه رو میتونه بده...یه مورد دیگه هم پسره گفته بود رابطه دو طرفه باعث میشه ازدواج کنه یعنی هم دوست داشته باشه و هم دوست داشته بشه.. پسره گفته بود نه بچه براش مهمه نه اینکه گذشته دختره چی هست.. همه اینارو به مادره گفته بود . مادر گفته این برای بچه دار شدن به مشکل میخوره. درحالی که تاقبل از این توافق داشتن بچه نمیخان. اما دختره تا شنید این حرفو میگه منم بچه میخام. دوستم بهش گفته مگه ما عشق و زندگی کردیم که حالا بخایم از خوشیامون بگذریم و برای بچه زمان بزاریم. ماباید عشق کنیم. در نهایت نگران نباش به فرزندخوندگی میگیریم. نگران بچه نباش. دختره حرف دوستم قبول داره اما مادره گند زده تو رابطه اینا. برای دوستم تاسف میخورم.

حالم به هم میخوره از این دلسوزیها و دخالت های بیجای مادر پدرا. بیچاره دوستم دوباره چند سال باید بی عشق زندگی کنه... کی این فرهنگ کثیف از بین میخاد بره؟

مادره گفته بپرس ببین دختره یا قبلا ازدواج کرده. پسره هم گفته اصلا برای من مهم نیست مهم برای من تفاهمه. ببینم میتونم ارتباط بگیرم با دختره.. یادمه برای اون دختره قبلی هم همین کاراگاه بازیارو دراورده بود که دختره عقب کشید.. 

40 سال مادری کن تو موقع حساس گندبزن به تمام زحتمایی که کشیدی. حالا پسرت باید بی عشق و تنها زندگی کنه. تا پیر بشه. تا کی دلش بخاد دوباره ازدواج کنه

جدا حالم گرفته اس.. خیلی.. امیدوارم این وضعیت هرچی زودتر تغییر کنه....

+ یکشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

How I survived the massacre
I'll never understand
I've fought the fight as strong and hard as any other man
Yet I returned as hero
While they returned as ghosts
A heavy burden on the hearts of those they love the most
Take me back to the place where I used to be
Before I lived a lifetime
Show me all of the love that I used to see
In the eyes of this lonely lover of mine
In the eyes of this lonely lover of mine
Now my reward is peace and quiet
Of both I'm never sure
Sound of silence scares me senseless even since the war
I drink away my memories
Too vicious to be told
The hollow heart I carry now is no good for my soul
Take me back to the place where I used to be
Before I lived a lifetime
Show me all of the love that I used to see
In the eyes of this lonely lover of mine
In the eyes of this lonely lover of mine
Take me back to the place where I used to be
Before I lived a lifetime
Show me all of the love that I used to see
In the eyes of this lonely lover of mine
In the eyes of this lonely lover of mine
In the eyes of this lonely lover of mine
In the eyes of this lonely lover of mine

Source: Musixmatch
Songwriters: Savoretti Jack / Galletto Savoretti Giovanni Edgar Charles
Russian Roulette lyrics © De Angelis Publishing Limited

 

پ.ن: جک خیلی تن صدات و موزیکتو دوست دارم. از اون موزیکاس که خسته نمیشم از شنیدنش. از اون اهنگاس که به تنهایی برای خودش یه پلی لیسته دو سه ساعته میتونه باشه.. دروود بهت...


برچسب‌ها:
Jack Savoretti, انگلیسی, 2007, 1
+ پنجشنبه دوم بهمن ۱۳۹۹ زمستانی ترین |