برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
🎼 راستی.. ؛
یادمون نره برای همدیگه دعا کنیم.
التماس دعا دارم.. 🌸🍃
💌 #الهی_شکر
اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت
با تو این مرغك پر شكسته مانده بودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان مانده بودی اگر همسفر داشت
هستی ام را به آتش كشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
مرگ دل آرزویت اگر بود مانده بودی اگر میشنیدی
با تو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود
خاكتم شسته در موج باران در كنار تو بوسیدنی بود
بعد تو خشم دریا و ساحل بعدتو پای من مانده در گل
مانده بودی بودی اگر موج دریا تا ابد پر از دیدنی بود
با تو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی رو با تو مانده بودی اگر می سرودم
مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت
اما تلخیهایش هر بار تازهاند،
هر بار تازه تر...
You are my teacher, I come to school
I love you, baby
Sometimes I'm right and then a fool
Oh, be my lady
It's not a game I play with you
Darling I know, 'cause I know the golden rule
Do what you want be what you are
You're the lady of my heart
Oh come, oh come to me
I was lonely
I was so lonely
I never break apart
The loving feeling
My sense is reeling
You're the lady of my heart
Sometimes we win, sometimes we lose
I love you baby
Sometimes we sin, I always choose
You're my lady
Always forgive what I have said
Darling, I know
We'll hold together come what made
Songwriters: Dieter Bohlen
You're the Lady of My Heart lyrics © Warner/Chappell Music, Inc, Universal Music Publishing Group
یه فصل پاك، یه فصل امن و بی وحشت
برای تو كه یك گلبرگ زودرنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من
برای تو كه باارزش ترین گنجی
نگاه كن من به عشق تو چه لیلا وار
تن یخ بستهء پروازو می بوسم
بیا گرم كن منو با سرخی رگ هات
من اون رگ های پر آوازو می بوسم
تو رو می بوسم ای پاكیزهء عریان
تو روپاكیزه مثل مخمل قرآن
طلوع كن من حرارت از تو می گیرم
ظهور كن من شهامت از تو می گیرم
بیا ، هیچ كس مثل من و تو عاشق نیست
مثل ما عاشق و همسایه و همدم
بیا ، از شیشهء سخت و بلند عشق
مثل ارابهء نور رد بشیم با هم
نگاه كن ، من چه شبنم وار، چه شبنم وار
به استقبال دستای خزون می رم
هراسم نیست از این سرمای ویران گر
برای تو ، من عاشقانه می میرم
چون وقتي سعي كردي من ببازم
حواست نبود كه من يارتم نه حريفت !!!
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش به جانمان زنی به قلبه خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این باید که لبریزم کنی دریا به دریا با توام باید که درگیرم کنی
دریا به دریا با توام , دریا به دریا با توام
عطر نفسهای تو خواب چشمان تو آن همه حرفهای تو عهد و پیمان تو
مرا نگاه کن ببین ای تو ای خوب من از تو من عاشق شدم ای تو محبوب من , دریا به دریا با توام
تو حق نداری بعد از این دست مرا رها کنی آتش به جانمان زنی به قلبه خود جفا کنی
دیوانگی کن بیش از این باید که لبریزم کنی دریا به دریا با توام باید که درگیرم کنی
دریا به دریا با توام , دریا به دریا با توام
سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژه ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد می شود، تعریف کرد.
به سخن دیگر، بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخ های فرد در نتیجه رفتار او تغییر نمی کند، می آموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند
داستان 1: در هندوستان بچه فیل ها رو از بچگی با طنابی به میله یا درختی می بندند که قادر به فرار نباشند، با بزرگ شدن تدریجی و تبدیل شدن بچه فیل به یک فیل کامل باز هم همون طناب نازک کودکی رو به پای فیل می بندند که راحت با یک تکان محکم فیل باز می شه ولی فیل که از بچگی به این وضع شرطی شده و عادت کرده و پذیرفته که نمی تونه طناب رو باز کنه به اسارت گردن می ده و حتی تلاش هم نمی کنه در حالیکه با اندک تلاشی طناب نازک از پاش رها می شه.
داستان 2: در اکواریومی در دو بخش که با یک شیشه از هم جدا شده در یک طرف یک ماهی گوشتخوار و در طرف دیگه یک ماهی کوچولو می اندازند، ماهی گوشتخوار با دیدن طعمه لذیذ بارها و بارها به طرف دیگه اکواریوم برای خوردن ماهی کوچک هجوم می بره و پس از چند بار برخورد محکم با شیشه جداکننده دو بخش، دیگه از این کار دست بر می داره، بعد از مدتی که شیشه جداگانه هم برداشته می شه باز هم ماهی گوشتخوار به طرف دیگه نمی ره، چون هنوز تصور می کنه راه بسته است در حالی که طعمه لذیذی آزادانه در ان طرف برای خودش می گرده.
داستان 3: یک دانشجوی فوق لیسانس جوان به نام مارتین ای .پی.سیلگمن (همان فردی که نظریه درماندگی آموخته شده اش بعدها یکی از نظریات جدی حوزه یادگیری شد) در یکی از کارهای تحقیقاتی اش به مورد جالبی برخورد می کنه، ازمایش بر روی چند سگ بوده در مرحله اول به سگها لباسی می پوشانند که شوک همراه با صوتی بوده که سگها از اون نمی تونستند فرار کنند، با شنیدن صدای صوت و احساس شوک برقی سگها دیوانه وار به دور خودشون می چرخیدند و قصد فرار از این موقعیت رو داشتند ولی بعد از مدتی فهمیدند که هیچ کاری نمی تونند بکنند و لذا تسلیم شدند. در مرحله بعدی شوک از طریق کف قفس فلزی که سگها روی اون قرار داشتند بهشون وارد می شد و سگها فقط با پریدن به بخش دیگه قفس شوک رو دریافت نمی کردند ولی برخلاف تصور بعد از اینکه انها متوجه شدند که به هر طرف قفس که بپپرند بازهم شوک وجود دارد و شوک وارده را از طریق کف قفس احساس خواهند کرد، نزدیک به 30 ثانیه قبل از اینکه دست از تلاش بردارند و روی زمین بیفتند و زوزه بکشند دیوانه وار در جعبه می دویدند ولی خیلی زود تسلیم می شدند.انها هر گز گریختن از شوک را یاد نگرفتند حتی زمانی که ازمایشگران با غذا انها را به طرف دیگر جعبه که به کف آن شوک وارد نمی شد و می توانستند در آنجا در امان باشند می کشاندند ولی مجدد که آنها را در قسمت دارای شوک قرارمی دادند تلاشی برای پریدن به سمت دیگر نمی کردند!!! این سگها نافعال و درمانده شده بودند و تلاشی برای تغییر دادن شرایطشان انجام نمی دادند چون دریافته بودند که به هرطرف جعبه که بروند بازهم شوک را دریافت خواهند کرد.
بنابراین اصطلاحی ابداع شد با عنوان درماندگی اموخته شده، به این صورت که در برخی از موقعیتهای دردآور و دشوار که فرد احساس می کنه هیچ راه خلاصی ازش نیست، بایگانی در خاطرات وی درست می شه که هیچ راه خلاصی نیست و این را به تمام موقعیتها ی زندگی تعمیم می دهد.
سیلگمن پژوهشهای بعدیش رو در مورد انسانها ادامه می ده و این ازمایش در انسانها هم تائید می شه (شرح ازمایش ها در کتاب نظریه های شخصیت نوشته شولز ترجمه سیدمحمدی قابل مطالعه است) ولی چیزی که خیلی مهمتره اینه که مطالعات بعدی نشان داد نزدیک به یک سوم ازمودنی های حیوان و انسان تسلیم پدیده "درماندگی اموخته شده" نمی شوند و به تلاش خودشون تا رسیدن به موفقیت ادامه میدهند.
به تجربیات گذشته نگاه کنید و ببینید چقدر درزندگی باگفتن این جملات که فایده ای نداره،از دست من که کاری بر نمی یاد،من که نقشی ندارم،تلاش کردن چه تاثیری داره،تا حالا چقدر زندگیم خوب بوده که از این به بعد باشه و..شرایط دشوار را تحمل کردیم و نق زدیم و تلاشی نکردیم و یا اگر حرکتی کردیم خیلی زود رها کردیم با این استدلال که بخت ماسیاه است، سرنوشت من همینه و ...
بررسی کنید آیا شما جزء دسته یک سومی هستید که به تلاش خودشون تا رسیدن به شرایط بهتر ادامه می دهند و یا جزء مابقی هستید.
درماندگی آموختهشده - Learned helplessness - در علم روانشناسی به شرایطی اشاره میکند که در آن افراد بر طبق تجربیات گذشته (مانند سرکوفتها و ناکامیهای مستمر و طولانی و مداوم) به این نتیجه میرسند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند.این موضوع نخستینبار توسط مارتین سلیگمن مطرح گردید.
بارون بارونه بارون بارونه
بارون بارونه بارون بارونه
دلم تنگه پرتقال من
گلپر سبز قلب زار من
منو ببخش از برای تو
هر چی که بخوای مییارم
اتل و متل نازنین دل
زندگی خوب و مهربونه
عطر و بوش همین غم و شادیه
کوچیک و بزرگ مونه
آهای زمونه آهای زمونه!
این گردونه تو کی داره میچرخونه؟
بودنت هنوز مثل بارونه
مثل قدیما پاک و روونه
از پشت این دیوار بی رحمی که بین مونه
هاچین و واچین عسل شیرین
قصه مون هنوز ناتمومه
از اینجا به بعد کی میدونه که
چی سرنوشتمونه؟
بارون بارونه بارون بارونه
بارون بارونه بارون بارونه
چشم به راه میشه
دست خودش نیست
انتظار میکشه...
خبر خوب که میشنوه
تمام دنیاش متوجه می شون تو دل این ادم چه خبره
با تک تک سلولای وجودش این خوشحالیو فریاد میزنه
اما یه چیزو باید بهشون بگم
به این عشاق
به این زنده دلا
به این چشم براه ها
باید بگم اروم خوشحالی کنید!
میپرسید چرا؟
چون دنیا که صداتونو بشنوه
یکی حوالتون میکنه
تا بیشتر از این توهم نزنید....
تا انقدر با صدای بلند خوشحالی نکنید
تا انقدر از ته دل خوشحالیتونو بروز ندید
انقدر صادقانه نیاید از دلیل خوشحالیتون بنویسید روی وب
انقدر چشماتون نخنده
انقدر رو ابرها راه نرید
انقدر لذت نبرید از اینکه به دنیا اومدید
چون یکی هست که همیشه مخالف شماست
یکی هست که همیشه یه دونه تو استینش داره
یکی هست که حوالتون کنه...
هیس!!!!
اروم خوشحالی کنید
دنیا
گاهی دنیای حسودا میشه
اگر ما حواسمون نباشه
یکی حوالمون میکنه!!!
ساکت باشید
برای حفظ شادیاتون ...
هیس!!!
توی دلتون شادی کنید
ادما ظرفیت خوشحالیو ندارن
ادما ظرفیت ندارن
همینکه بفهمن خوشحالی
یه دونه حوالتون میکنن
تا به تقاص بخشی از تلخی های گذشته
فقط بخشی از اون روزایی که ناراحت شدن و لب تر نکردن
به شما نگفتن از چی دلخور شدن
امروزتونو به کام تلخ می کنن...
هیس!!!
اروم خوشحالی کنید...
حتی شده اجازه بدید که رو شما حساب دیگه ای باز کنن
حس کنن براتون بی اهمیتن
این بهتر از اینه که خودتونو خوشحال نشون بدید
و یکی حوالتون کنن
روزتون خوش
قلبتون شاد
روانتون ازاد
فقط هیس!!!...
دلِ من میسوزه واست
کوچولویِ نازنینم
دلِ من میگیره وقتی
تو رو اینجوری میبینم
دلِ من میلرزه واسه
بغضِ سنگینِ نگاهت
دلِ من میشکنه وقتی
غمگینه صورتِ ماهت
دلم از دنیا بریده
که تو رو اینجوری بد کرد
چطور اون حسِ قشنگ شد
اینطوری تبدیلِ سردرد
دلم از مردُم چه خونه
که تو رو از من گرفتن
چطور این قصه ی تلخو
واسه ما دوتا نوشتن
تو دیگه برنمیگردی
انقده فاصله دوره
تو دیگه برنمیگردی
این آخرِ رابطه بوده
تو دیگه برنمیگردی
انقده خرابه وضعم
انقده داغونه اوضاعم
که دلت گرفته ازم
دلِ من هواتو کرده
کاش از اون اول نبودی
افق اومد بالا ولی
هنوز رو تختم عمودی
هنوز به چشمم همونی
ولی شهر نگاهش بده
صد دفعه گفتم این تنت
مالِ منه به فا*ش نده
دلِ من هواتو کرده
کاش الآن بغلم بودی
کاش یه خبر داشتم ازت
میدونستم اقلاً خوبی
ببینم شبات قشنگه؟
خوش میگذره روزا بهت
یادت باشه هنوز به فکرتم
نکردم اون دورا ولت
مهم نی پیشم باشی یا نه
مهم نی میشم لاشی یا نه
مهم نی آلودم به چیا من
مهم نی داغونم با کیا ام؟
مهم اینه دوست داشتی بیشتر از این
بهت خوش بگذره
مهم اینه که بدونِ من الآن حالت خب بهتره
دلِ من هواتو کرده
ولی خب تو رو هم زدنت
مهم نی تنهام
ولی انگار رومه کلا بدنت
من رو تختم تنها
هوایِ اتاق رو مغزه اما
پروازم رو بهمنا
توو خیالم باهات دور از غم ها
تو دیگه برنمیگردی
انقده فاصله دوره
تو دیگه برنمیگردی
این آخرِ رابطه بوده
تو دیگه برنمیگردی
انقده خرابه وضعم
انقده داغونه اوضاعم
که دلت گرفته ازم
ای کاش به حرفم گوش میکردی
تا گوشای جهان از ما کَر میشد
ای کاش معما میدانستی و آرام تا
معمایمان حل میشد
ای کاش
دلِ من هواتو کرده
دلِ من وصله به جونت
دلِ من تنگه برایِ اون
چشایِ مهربونت
بی تو این شبا چه سرده
بی تو وحشتناکه خونه
ولی خب دوریت قشنگه
چون به نفع هر دومونه
دلِ من هواتو کرده لعنتی
خوب بلدی حالِ منو
بی تو من حس میکنم
تیرگی هالهَ رو
بی تو این شام و نهار
میشه زهر مارِ منو
بی تو من حس میکنم
درد و زخمِ جامعه رو
دلِ من هواتو کرده بعد از این
تحمل کن فاصله رو
بعد از این وقتی دیدی
بغلِ یکی خاصه نرو
بعد از این دوقفله کن ببند اگه بازه درو
بعد از این نشونِ هیچکسی نده
رازِ منو
تو دیگه برنمیگردی
انقده فاصله دوره
تو دیگه برنمیگردی
این آخرِ رابطه بوده
تو دیگه برنمیگردی
انقده خرابه وضعم
انقده داغونه اوضاعم
که دلت گرفته ازم
می شوم بیدار و می بینم کنارم نیستی
حسرتت سر می گذارد،بی تو بر بالین من
خود نه توجیه من از حُسنی به تنهایی که نیست ،
جز تو از عشق و امید و آرزو ، تبیین من
رنج ،رسوایی، جنون،بی خانمانی، داشتم
مرگ را کم داشت تنها،سفره ی رنگین من
از تو درمانی نمی خواهم به وصل، اما به
مهرمر هم زخم دلم باش از پی تسکین من
یا به دست آور دوباره عشق او را یا بمیر!
با دلم پیمان من اینست و جان،تضمین من
من پناه آورده ام با تو، به من ایمان بیار
شعر هایم آیه های مهر و مهرت دین من
شکوه از یار؟آه، نه!این قصه بگذار، آه، نه!
رنجش از اغیار هم ، کفرست در آیین من
امروز بهم نشون دادی اون اتفاق چی بوده...
خدایا ممنون که هوامو داری...
خدایا مراقب خودت باش...
بیشتر از اینا بهت نیاز دارم خدا...
عید تقویمی از 1 فروردین شروع میشه...
ولی هرکسی یه روز دیگه ای رو داره که سال جدید توی زندگیشون شروع شده....
از همینجا میخام بگم:
برفی و فنچ 6 سالگیتون مبارک... خیلی مراقب هم باشید... این دنیا خیلی بی رحمه... این دنیا خیلی سخت میگیره به ادما... شما به خودتون دل ندید دنیا براتون کاری نمیکنه... همدیگه رو تنها نزارید... عاشقتونم
![]()
ترانه سرا: اردلان سرفراز