برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
این جمله بر خنجر هر کس که خواست مرا بکشد
نقش بست بود.
_________
کل الذین حاولوا قتلی سنّوا سکاکینهم کلمه احبک
_________
با سنگ"دوست می دارمت"
همه
خنجر کشتن مرا تیز کرده اند
البته فقط برای بیزنس نیست تو همه مراحل زندگی این حرکتای ناشی از کمبود شعور و تعهد اتفاق میفته.. با ناشر صحبت کردم میگه فایلتو با این شرایط اپلود کن رو سایت.. اپلود میکنم بعد پیامک اتو ریپلای میاد که نگارنده محترم فایلتون دریافت کردیم تا یک هفته پاسخ میدیم.. الان 20 روز گذشته سه بار تماس گرفتم هر سه بارم میگن مدیر رفته تعطیلات این هفته تعطیل رسمی بوده کسی نیومده... تو دلم میگم لعنتیا تعطیلی مال دو هفته پیشه.. امروز منشی شون میگه حتمن تایید نشده میگم اهان اگر تایید نشه این اتفاق میفته؟ از کجا باید بفهمم تایید نشده.. میگه یکی قبلن با این موضوع کتاب داده چاپ کردیم.. میگم اون به اسم اموزش جامع داده و کلی مشکلات محتوایی داره... کتاب من اموزش کاربردیه.... میگه سیاست ما اینه از هر موضوع یه جلد... گفتم مممنون...
اوففف....
گفتگویی با دو بِه ۱
تنت عطری دارد
با اهدافی شگرف
در همهی گوشه -کنارها و سوراخ - سنبهها حضور دارد
به سان کودک بازی گوشی میکند
زیر شیشهی آینهها
و همچون برگ گُل لای کتاب
ماهها روی پوستم میزید
و به من میخندد
وقتی که ازش میخواهم ترکم کند
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۲
عطر تنت روی طاقچهها و گنجهها
مینشیند
و از تمام دالانها میگذرد
روی قابها مینشیند
شبانه کشوها را گشوده
و در لای لباسها میخزد
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۳
تنت عطری دارد
که عزم سفر ندارد
شبانه-روز به سان مأموران امنیتی دنبالم میکند
مثل قضا و قدر به زیر پوستم میخزد
در هر کافهای بنیشنم، مینشیند
از هر پیادهروی بگذرم، میگذرد
هر کتابی بخوانم میخواند
با من قدم میزند تا هوا روشن میشود
و هنگام باران دستم را میگیرد
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۴
تنت عطری دارد
بسیار باهوش و بسیار شگرف
گاهی شبیه صدای کماچه است
و گاهی هم شبیه صدای رباب
در سرودن اشعار یاریم میدهد
و به میان من و نگارش میدَود
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۵
تنت عطری دارد
با ناخنهای بلند
که شبانه
به گوشت تنم
و گوشت تن ملافهها فرومیرود
و نمیگذارد بخوابم
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۶
شباهنگام
با دو بِه دمشقی گفتگو میکنم
در آغاز گغتگو
لبریز از عطر میشوم
و در پایان گفتگو
لبریز از شعر
آذرخش، زیر پیراهنم منفجر میشود
و زیورآلات و میوهجات از زانوهایت فرومیریزند
ای بانویی که دیرزمانی است
با عطر بِه مرا در محاصرهی خود گرفتهای
کی گفته که از این محاصره در تنگنایم؟
و کی گفته که از رویارویی با موج و طوفان، هراسناکم؟
من با یک قطرهی کوچک عطر
با به جنگ دریاها خواهم رفت
#نزار_قبانی
گفتگو با دو بِه ۷
تنت عطری دارد
که تمام زنانگی
و تمام زنان عالم را
در خود گردآورده است
به سان شراب کهنه
از خود بیخودم میکند
و چون ستارهای مرا در آسمان میکارد
و هرگاه اراده کند
مرا از بسترم
به هر نقطه که بخواهد
میبرد
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ٨
عطر تنت،
سینهام را آکنده از رایحهی شام میکند:
رایحهی هلو، انجیر، بادام و آب
حال تو به من بگو:
چگونه در این سوز سرمای زمستان
اینچنین بوی بهار را
از لبانت استشمام میکنم؟
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۹
بِههای سینهات وقتی مرا میبینند
حرفهای دلنشین میزنند
سخنی که در هیچ زبانی گفته نشده
و معجزه میکنند
صبح پشمک میسازند
عصر پشمک میسازند
و هنگام ظهر
تارهای پشمک میسازند
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۱۰
من زیر باران عطر تنت
میان شمال و جنوب
و میان رایحهی تسخیر کنندهی قهوه و پرتقال
گم شدهام
سلام بر خال روی بازوت
که همچون یک دانهی هل
بر آن نقش بسته است
سلام بر تمام تارهای مویی که
زیر شنها جا گذاشتیم
سلام بر پستان
که همچون هلال اول ماه است
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو به ۱۱
سلام بر تنت افسانهایت
که گل آسا پلک میگشاید
و به جای من صبحانه سفارش میدهد
و با دستان خودش
برایم قهوه میریزد
پس خیال میکنم که تخت، سوار بر ابرها
به پرواز درآمده است
سلام بر کمرت
که مثل یک رٶیا از خاطرم میگذرد
سلام بر تابستان
آنگاه که کبوترانش
پرواز میکنند و مینشینند
سلام بر آب
که از لای سنگ مرمر بیرون میجهد
سلام بر دو ماه
که به دورم میچرخند
آیا سلام مرا به پستانهایت میرسانی؟؟
#نزار_قبانی
گفتگویی با دو بِه ۱۲
عاشقتم
ای بانویی که
عطر العطور و مسک الختامی
ای بانویی که
درخشانترین قصیدهها
و شیواترین سخنها
برای تو گفته شده است
#نزار_قبانی
مینشیند
و از تمام دالانها میگذرد
روی قابها مینشیند
شبانه کشوها را گشوده
و در لای لباسها میخزد
آبی تر از هر آبی
از چشمای تو میگم این آیه ها ی آبی
دریاهای بی تابی
آبی آبی مهتابی
آبی تر از هر آبی
از چشمای تو میگم این آیه ها ی آبی
دریاهای بی تابی
آبی یعنی دل من
دریایی که اسیره این چهره ی تقدیره که رنگ از تو میگیره
وقتی که خیره میشم به عمق حوض کاشی
حس میکنم تو هستم حتی اگه نباشی
من رنگ گنبدا رو چشمای تو میبینم
سجدم به جانب توست اینه معنای دینم
ابی آبی
آبی آبی مهتابی
آبی تر از هر آبی
از چشمای تو میگم این آیه ها ی آبی
دریاهای بی تابی
دل خسته ام از اینجا از آدمای دنیا
همین امروز و فردا دل میزنم به دریا
دل میزنم به دریا
رنگ تو رو میپوشم
از عمق آبی عشق چشم تو رو مینوشم
آبی آبی مهتابی
آبی تر از هر آبی
از چشمای تو میگم این آیه ها ی آبی
دریاهای بی تابی
آبی آبی مهتابی
آبی تر از هر آبی
از چشمای تو میگم این آیه ها ی آبی
دریاهای بی تابی
دلم هوای صدایت را دارد
برای بی بهانه کنارت نشستن
برای نوشیدن یک فنجان چای
و تماشای فیلم در کنار تو
با صدای تو به خودم می آیم
عزیزم کجایی
چرا اینطوری نگاهم میکنی؟
لبخند میزنم
لبخند میزنی
جان من
تو را به قلبم تجویز میکنم
برای ادامه دادن
برای تپیدن
برای ماندن
به تو نیاز
دارم
خواستنی تر از خواستنی
دستان توست
زیباتر از هر انگشت دیگری
ساز دلتنگی مرا
کوک کند
بنوازد
بنواز جانم
بنواز عشقم
بنواز خوب من
چو آن لحظه هایی که تبدار از خواب خیزی و
لبهای داغ - خنک کرده باشی با شیر آب
بسان زمانی که یک هدیه گنده نا شناس
کنی باز با شادی و شبهه و اضطراب
تورا دوست دارم
بسان گذر کردن بار اول زدریا در آسمان
تورا دوست دارم چو آن لحظه هایی که قلبم زند تاپ تاپ
تورا دوست دارم
چون گفتن جمله "شکر زنده ام"
توجه نکردی به تنهاییامو
ندیدی چه ترسی نشست تو نگاهمو
مدارا نکردی با دلتنگیامو
فقط خواستی باشی به جایِ خدامو به جایِ خدامو
با هر رد پایی که اندازه کفشته راه میامو
جلو هر کی چشماش شبیه خودت میشه کوتاه میامو
نموندی باهامو
خزونم که از زور تنهایی هام
میخوام مثله پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونی کهنه کنج خونه
که خیلی چیزا از دله من میدونه
چه آغوش گرمی چه پاییز سردی
چقدر فکر میکردم یه روز برمیگردی
تو داروغه ی شهر تنهاییامی
دروغ قشنگه تویه خنده هامی
خیال میکنی رفتی اما تو هستی
خیال کن هنوز شونه ی گریه هامی
خزونم که از زور تنهایی هام
میخوام مثله پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونی کهنه کنج خونه
که خیلی چیزا از دله من میدونه
چه آغوش گرمی چه پاییز سردی
چقدر فکر میکردم یه روز برمیگردی
پ.ن:
اقا مهرزاد دمت گرم متن قشنگی نوشتی.. شهابم قشنگ کار کرده.. خسته نباشید... کارتون دلنشینه
نمیدونم چم شده این اهنگ که یهویی شنیدم به دلم نشست.... الان رو تکراره نیم ساعتی هست.. دارم پای سیستم کار میکنم فکر کنم حالا حالا بخونه.. نمیدوم.. دیگه اخر شبه فاز اهنگ خارجی شاد در حد انرژی و دی جی نیست... نمیدونم اگر غمش نفوذ کنه تو مغزم و منو بگیره عوضش میکنم تا قبل اون نه میزارم هی تکرار بشه.. ولی تا غمش منو فرو نبرده گوش میکنم....
بزار بگم چم شده میدونم.. میام عکس پروفایلت باز میکنم.. میخام پیام بدم بهت اما یه چیزی جلومو میگیره.. همینطوری دارم تو نت زمان میگذرونم .. بهتره به پیسی کاریم برگردم الکی روشنه... این لحظه ها هم میگذره.. خدایا شکرت کائنات دوستون دارم... منو بسازین... دمتون گرم که بدون شما هیچی نیستم
روی شب پا میزارم
تو قاب لحظه ها
عکس فردا میزارم
تا که خوبه خوب بشه
زخمای دلواپسی
عشقو مرهم میکنم
توی دلها میزارم
تو عبور جاده ها
حس آشنایی هست
مثل حس منو تو
اسمشو ما میزارم...
که فراتر از حرف باشد
و جانم را لمس کند !
چیزی بگو ...
مثلا بگو کنارت هستم ...
مــِهرِ تـو بهـرِ دلـم فـرضتر از نـان و آب
هرکه بخواهد کــه مـن جای تو بگْزینـمش
سعی و تلاشش هَدَر، میترکد چـون حُباب
راهْ به جـز راهِ تو هــرچــه که پــیمودهام
آخــرِ آن خستــگی، تـاولِ پـا و ســــراب
جان و تنم روز و شب سوی تو پَر میکِشد
سـهمِ مـن از روی تـو نیست مگر اجتــناب
گر به وصالت رسـم جنّتِ من حاصــل است
کـس نکنـد، تا ابـد، حـالِ دلـم را خـــراب
تو بخوای از من مرگم آسونه
جز تو چی دارم من دیوونه
روزگارم سخت
روزگارت خوش
پرم از این غم
غم آدم کش
تو با لبخندت دردمو کم کن
من پر از حرفم
پس شکنجم کن
عشقت همه چیز من بود
وقت عاشق شدن بود
کارم بی تو تمومه
جز تو کی آرزومه؟
عشقت همه چیز من بود
وقت عاشق شدن بود
کارم بی تو تمومه
جز تو کی آرزومه؟
پ.ن: مهدی ایوبی تو خیلی خیلی خیلی کار درستی... دمت گرم پسر کاراتو خیلی خیلی خیلی دوست دارم. رضا یزدانی تو بی نظری وقتی میخونی انگار بند بند وجود ادم داره اعتراف میکنه.... دمتون گرم ... راهتون باز و روشن....
ترانه سرا : مهدی ایوبی
خواننده : رضا یزدانی
آهنگساز : میلاد بابایی
با خزانت نیز خواهم ساخت خاك بی خزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات می خواهم بمانم
بی گمان زیباست ازادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم كه زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاك سیاهش
شعرهایم را به ابی های دنیا می رسانم
گر تو مجذوب كجا آباد دنیایی من اما
جذبه ای دارم كه دنیا را بدینجا می كشانم
نیستی شاعر كه تا معنای حافظ رابدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس؟ حق با چیست ؟ پیش از رفتن ای خوب
كاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
منتظر نباشید تا قدر تلاشهایتان را بشناسند و عشقتان را بفهمند.
در را ببندید،
آهنگ را عوض کنید،
خانهتکانی کنید،
گرد و غبارها را بتکانید،
از آنچه هستید دست بردارید
و
به آنچه که واقعا هستید روی آورید.
📙 انسان جدید، زندگی جدید
ازم نگیر!
وقتی میاد همه اعتقادات ادمو از بین میبره! تمام اون چیزایی که بهش تو حالت عادی اقرار میکنیم... من از انسان میترسم...
آنچنان هر روز رخسارت به چشمم نو شود
وحشتم در جان خزد اَز این جمالِ نو به نو
چون برای وهم و عقل و حسِّ کُندم
خارج از اندازهای
یادَم آرَد روزِ محشر
وقتِ دیدارِ نخستم با خدا
آن دمی که مات گردم از نگاه و هیبتش
تو برایم دائما ای بِکرِ من!
قدْرِ آن دیدارِ اوّل با خدایم تازهای
همینکه دنیای ما نابود شد.... همینکه حیات از دنیای ما رفت و قاتل دو سکنه این دنیا شدیم.. این خودش میشه پایان دنیا.. این خودش میشه قتل دو نفس قتل دو رویا در کمترین حالت اگر حساب بکنیم....
پایان عشق ما پایان دنیای مردم نبود پایان دنیای ما و رویای ما بود...
حیف با اینکه میخواهم تو را
سهمم از عشقت چرا چیزی به جز باران نبود
حیف از من چه میخواهی ببین
این همه تنهایی ام آسان نبود
ای ماه بی تکرار من بغض بی انکار من
با دل دیوانه ام میماندی ای کاش
ای عشق بی پایان من گرمی دستان من
میروی اما کمی دلتنگ من باش
آه ای تمام خواهشم ساحل آرامشم
موج موهایت ببین طوفانیم کرد
آه مستی شبهای من ماه من رویای من
حسرت چشمان تو بارانیم کرد
شراب کهنه ام دلیل مستی ام به رویای عشقت دچارم
چه بی بهانه در دلم نشسته ای که با عشق تو ماندگارم
پس از تو از دل شکسته میرود قرارم قرارم قرارم
چرا ندارمت چرا ندارمت ندارم ندارم ندارم
ای ماه بی تکرار من بغض بی انکار من
با دل دیوانه ام میماندی ای کاش
ای عشق بی پایان من گرمی دستان من
میروی اما کمی دلتنگ من باش
آه ای تمام خواهشم ساحل آرامشم
موج موهایت ببین طوفانیم کرد
آه مستی شبهای من ماه من رویای من
حسرت چشمان تو بارانیم کرد
پ.ن: پسر تو جه صدایی داری... اول اهنگ رفیقت رفت تو مغزم.. حالام این این اهنگ.. یه چیزی تو موزیک و صدات هست که ادمو گیر میندازه.. از اون گیرایی که دوست دارم همین یه اهنگ رو بارها گوش بدم... دمت گرم... خسته نباشی...
البته اهنگ سفر نرو هم قشنگ بود.. تقریبن تو همین مایه ها بود..
جا پای تو مونده هنوز رو نقش قالی
امشب نمیدونه دلم تو در چه حالی
جای تو خالی
جای تو خالی
امشب دلم تنگه برات
خدا گواهه
چون گیسوی پریشونت دنیام سیاهه
من اینجا یادت هستم
تو اونجا بی خیالی
تو آشیونه چشمم
جای تو خالی
جای تو خالی
پ.ن: افشین مقدم چی خوندی... استاد همینطوری حال هوای دلم صداتو تو سرم چرخوند....
با طوفان دلت
آفتاب نگاهت
شدنی تر از هر شدنیست
نه زمین و
نه دره و
نه تپه
هیچ کدام
گیره ندارند
گیره ندارند
گیره ندارند
آغوش گرفتن های پیاپی
بویییدن های عمیق
چشم باز است و
مغز بیدار است و
دل در آسمان سیاه و سفید چشمانت
شناور
به بوی موی تو قسم
خواب حرام شد و
گریه حلال شد و
اشک بارید و
و منه من از این دنیا جدا ...
تا نکنی در بندم
الان چنتا کارو دارم انجام میدم
اولیش فرستادم ناشر قرار یک هفته دیگه جواب بدن....
تو این فرصت داشتم رو سایت کار میکردم خیلی دنگ و فنگ داره راه انداختنش از تنظیماتش تا طراحیش تا ترجمه مقاله و تولید محتوا
در کنارش دارم رویه پکیج کار میکنم که اون خودش نیاز به اموزش داره...
از این طرف دوستم میگه هفته ای یه روز بیا دفتر
اون یکی هم انتظار داره براش بی چون و چرا کار کنم.
باید اینارو مدیریت کنم
معلومه که اولویت با خودمه و هرکدوم که زودتر به پول برسه....
خدایا دوست دارم
کائنات دمتون گرم...
اتفاقای قشنگ و بد با هم افتاد... قشنگش اینه که کارم داره به انتهای خودش میرسه... و باید وارد مراحل بعدی بشم... قشنگ دیگش اینه تیممون 5 هیچ برد بازیشو.... اما من در عین مسمومیت بودم اصلن نفهمیدم بازیو و لذت بردن از گلارو... از ساعت 3 به خودم پیچیدم تا ساعت 9 شب... در این حد ضعیف شده بودم که به زور در اب معدنیو باز کردم یه ساعت بعدش گفتم سریای قبل اینطوری میشدم انار جواب میداد و سردردم خوب میشد.. دوتا انار برداشتم میخاستم هر دو رو قاچ کنم که گفتم بزار دونه دونه.... اولی رو به زور قاچ کردم.. و بدتر از اون اینکه توانایی خوردن انار نداشتم خیلی حس بدی بود... یه نصفه انار خوردم که تا چند دیقه بعد بالا اوردم.. دوباره نیم ساعت بعد نصفه دیگه رو خوردم دوباره بالا اوردم اما این سری دیگه رنگم از زردی و سفیدی به رنگ طبیعیش برگشته بود.. یکم نشستم و بعدش یه ابجوش گذاشتم و با یه کلوچه خوردم... گرم شدم و موتورم روشن شد.. الان نارنگی برداشتم... اصلن حوصله غذا درست کردن ندارم... بهتره بگم میل به غذا ندارم که درست نمیکنم... تازه اومدم پای کامپیوتر ببینم چیکار می تونم بکنم...
خدایا شکرت.. کائنات ممنونم حواستون بهم هست.. دوستون دارم...
این ماموریت تموم بشه.... فقط کنترل نهایی مونده... خدایا کمکم کن... کائنات به انرژیتون نیاز دارم...
دکتر ازمندیان بی نظیری.... نمیدونم این میکس رویاهاتو از نده رو کی درست کرده.. کار بینظیری شده.... سرت سلامت استاد...
برم بخابم دیگه...
اونی که رو نمیداد بهت حالا اسمتو مینویسه روی دیوار یه حس
یه نفس یه گردگیری این خونه میخواد برس که تنهایی میکنه تو خونه بیداد برس
اونی که رو نمیداد بهت حالا اسمتو مینویسه روی دیوار یه حس
یه نفس یه گردگیری این خونه میخواد برس که تنهایی میکنه تو خونه بیداد برس
پرم از غر گله تو تنهاییم سوختم بدنم گر گرفت
پرم از غم برس تو تاریکی موندم دلمم مرد چه حیف
من ازت دورم تو برس من یکمی غد و مغرورم برس
اگه بد بودم اگه فاصله ست مجبورم برس
اونی که رو نمیداد بهت حالا اسمتو مینویسه روی دیوار یه حس
یه نفس یه گردگیری این خونه میخواد برس که تنهایی میکنه تو خونه بیداد برس
من از این عالم خستم تو برس چشم رو هر چی آدمه بستم برس
فکر نکن با همه هستم من تو رو میخوام بپا چشات کار نده دستم برس
من از این گله بریدم نگو همه چیت حله تو بی من همون
چشم خوش رنگتو دیدم واسه من بسه من جونمم به تو میدم
اونی که رو نمیداد بهت حالا اسمتو مینویسه روی دیوار یه حس
یه نفس یه گردگیری این خونه میخواد برس که تنهایی میکنه تو خونه بیداد برس
اونی که رو نمیداد بهت حالا اسمتو مینویسه روی دیوار یه حس
یه نفس یه گردگیری این خونه میخواد برس که تنهایی میکنه تو خونه بیداد برس
درست مثله قوی بودن