|
برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
چرا اینطوریییییییی شد.... قانون مورفیم مارو گرفت تو جای حساس.... فقط 5 روز فولتایم میخاستم کار بخش اصلیش رو پاکنویس کنم. اما روز اول که رفتم کاور طراحی کردم یعنی 5 روز فولتایمه یه روز عقب افتاد... خب اینو میگم که جزو کار بود بلخره باید میکردم... از روز بعدش یه اتفاقایی افتاد عجیب غریب... پیام که دو ماه پیش دیده بودمش بهش پیشنهاد دادم ماشینت بفروش بیا خونه بگیر... گفت فردا میام... فرداش نیومد تا اینکه دو روز پیش زنگزد گفت فروختم میخام بیام برام امار بگیر براش امار گرفتم گفت فردا صب میام.. منم نگفتم کار دارم گفتم راه دور میاد کارش لنگ نمونه میخاد خونه بخره جوونه... شبش پیام دادم صبح کی میرسی... ساعت 3 بود تازه رفته بودم بخابم.... تا اینکه فردا ظهرش زنگ زد که نمیتونم بیام و پولم بانک کامل نمیده و چرت و پرت... فهمیدم قصد خرید نداره... همسایه گفت که میاد کارم داره... معمولا کار ویندوزیش من میکنم... اونم از صبح اوسگلم کرد تا شب گفت 7 میاد ساعت 8.30 اومد... از اون طرف خداروشکر دوستم پیشنهاد بهم داد فعلن شروعش نکردم... فایلاشم فرستاده.. اون یکی همکارم یه کار مجانی برام دراوده... حالا بعد سه روز که ذهنم به هم ریخت تمرکزم از دست رف.. پریروز فایلاش ایمیل کرده.... دو ورزه یا گوشی خاموشه یا بهش پیام نمیدم.. فقط همون روز براش جزوه رو تکمیل کردم که بدقولی نکرده باشم.. و بعدشم گفتم فایل پروژه رو دانبلود کردم باهات تماس میگیرم.. اول میخاستم عصرش تماس بگیرم اما الان دو روز شده تماس نگرفتم.. فردا بیدار شدم تماس میگیرم و بهش میگم داستان چیه... اونم تو اولویت نمیزارم یا شاید بزارم تا از دستش خلاص شم.. نیمدونم ... باید ببینم چی مد نظرشه.. خلاصه راحت دو هفته کارم عقب میفته جلوشو نگیرم....
ممهمترین نکته حفظ ارامش و دونه دونه حل کردن وظیفه هاس.. تا اینجا دوتاش اوکی شده مونده سه تاش.. اون دوتای دیگه دوستم رادسته میدونم گیر نیست.... اما این یکی یه کار سردرگمه نمیدونم دنبال چی میگرده که به این بهونه میخاد ازم فایل نهاییو بگیره... نمیدونم.. باید ببینم دنبال چیه..... بیشتر رفتار بدش تمرکزم بهم زده.... خلاصه با اینکه دست به هیچکدوم نزدم و فقط فایلارو دانلود کردم اما هر موقه یادم میفته سرعتم و تمرکزم از دست میره... شاید فردا یهو گذاشتم پشتش حداقل کارم درگیر این کاره نشه.. تمرکزم به هم خورده.. راستی یکی از اون مواردیم که تمرکزم به هم زد اومدن و نبودن تو بود.. که نیومدی... فکر نکن ازت ناراحت شدم یا قهر کردم..نه اینا مال بچه هاس.. راحت به برنامه هات برس...
حجم کاری که باید دیروز تموم میکردم و الان تموم کردم... تقریبن با سرعت 40 درصدی تو این دو روز پیش رفتم اما خداروشکر بازم کار زمین نموند جلو رفت... فردا بابا میاد.... گفت چی بگیرم... نمیخاستم پول خرج کنه... بدهی داره باید اونارو بده... گفت میوه بگیرم.. گفتم نه... میدونم بره تا مامان بیاد 3 روز دیگه حداقل طول میکشه شایدم بره تا اخر هفته بعد... اما گفتم میوه هس.. اما میدونم خودش اهل سالاده... گفتم گوجه هست... فقط خیار نداریم.. گفت باشه پس اولویه هم میگیرم با کالباس یا سوسیس اگر دوس داری.... میخام اسمس بدم بگم سوسیس نگیر... با این قیمتای تخیلی و کیفیتای عن... چی میخاد بشه... کاش فقط اولویه بگیره... باز به نسبت اون دوتا بهتره.. با اینکه هوس کردم کالباس بوشو خیلی وقته اینا رو نخوردم.. اما راضی نیستم برای دو ساعت اومدن خونه دویست سیصد تومن پیاده شه... این انصاف نیست...
خدایا کمکم کن زودتر شرایط روبراه شه....
امروز بعد از مدتها سودوکو بازی کردم... یه تکنیک دیگه تمرین کردم.. اینکه اول سعی کنم دوتایی هارو شناسایی کنم و به این بهونه اعداد پوچ اصلی و الکی از بین میرن و گره یهو باز میشه... با اینکه تایم انجامش طول میکشه... اما روش مطمئنیه که دیگه با کمترین خطا و تست و تقلب میشه انجام داد... درواقع قدرت تحیلی و حل مسئله رو بیشتر میکنه... داشتم به این فکر میکردم کارای روزانه و زندگیم همچین حالتایین... وقتی یهویی دسته ای از وظایف و اتفاقا میریزن سر ادم بهتره که دوتا دوتا اصلیا رو کنار هم بزارم و اولویت بندیم بهتر انجام میشه...
بازم خداروشکر میدونم همه اینا برام خیر بوده پیش اومده ...