برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

قشنگ حس میکنم نشیمنگاهم مثل بخاری صندلی رو گرم کرده.. خودمم دیگه خسته ام و کشش ندارم و سرعتم به شدت اومده پایین. باید برم بخابم.. بلخره امشب تونستم پاکنویس دوم انجام بدم.. درواقع این پاکنویس دوم معادل بخش نهایی چرک نویسه... به هر حال کار رو خیلی جدی نکردم که سریع شکل بگیره و پیش بره.. اول چهارچوب کلی رو نوشتم بعد اومدم متنارو خوندم یه سری غلط گیری کردم و تصاویرو درست کردم.. بعد اومدم دوباره خوندم و متن و عکسارو اصلاح و مرتب کردم... تا اینجا میشه پاکنویس 2.. اما اخرای پاکنویس دو بود که با پاورقی نوشتن اتوماتیک اشنا شدم.. دوست دارم تو کل صفحات ازش استفاده کنم.. دیشب برای 5 فصل اخر استفاده کردم... الان برگشتم از فصل 1 تا 7 که تو یه فایل بودو جدا میکنم هر فصل میخام تو یه فایل جداگانه باشه... درسته کارای تکراری برام تراشیده میشه اما فایلا سالم میمونه و مطالب خراب نمیشه و اولویتاش به هم نمیریزه... با اینکه با حساسیت مطالبو ساده کردم و فلش و کادرو عکس همه رو تبدیل به عکس کردم چیزی به اسم تکست باکس و فلش و شیپ و ... تو فایل نیست.. اما حساسیت الکی... مهم نیست...الان فصل 1 و 2  رو جدا کردم و مرتب کردم...سه رو اومدم شروع کنم دیدم نمیکشم.. حالا پا وروقی ها رو بزنم و دوباره گرافیک متنارو درست کنم میمونه گام اخر که هدر و فوتر و شماره صفحه بزنم.. جلدو طراحی کردم مشکلی نداره.... یه سری هم باید فایلای تمرینی رو چک کنم.. قشنگ دو ماه دیگه کار داره.. . امیدوارم کاری پیش نیاد یا اگرم میاد من سرعتم به قدری باشه که زودتر بتونم از این وضعیت دربیام و کارو جمش کنم.. دیگه داره حوصلم سر میره... خیلی بهش گیر دادم...

+ پنجشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۸ زمستانی ترین |