برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

ببار برایم

تو که هزاران چشمه ی جوشان

پشت مردمکهایت پنهان 

کرده ای

ببار برایم

اشکهایت همان آب حیاتیست

که خضر

نوشید و هنوز 

در به درِ جاودانگیست


ببار برایم 

تو که هزاران چشمه ی جوشان

پشت مردمکهایت پنهان

کرده ای

ببار برایم

اشکهایت همان آب حیاتیست

که خضر نوشید و هنوز 

در به درِ جاودانگیست


ببار برایم

ساعت چشمهایم

عجیب با ساعت ابرها

کوک است

عقربه هایی خلاف مسیر زندگی

که بهم نمیرسن و فقط جفتِ هم میشوند


ببار برایم که تو اشک هایت

برف آب شده ی کوهستان است

بکر و جاری

ببار ببار

سیلاب دردهایت را دوست دارم

منبع

+ پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۱ زمستانی ترین |