برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

جهنم دست‌ساز خویش‌اند
بیا در آتش هم بگریزیم.
کاش دست ات را می‌گرفتم
از پله تاریخ پایین می‌دویدیم
به ابتدای زمین می‌رسیدیم
آنجا که در گِل آدمی
گل رازقی می‌رویید
کاش نبض‌ات را می‌گرفتم و منتشر می‌کردم
تا دنیا به حال طبیعی‌اش برگردد.
آدم‌ها جهنم دست‌ساز خویش‌اند.
باید بروم نامم را
در ردیف عقاب‌ها، ببرها، و شب‌پره‌ها بنویسم
در آلبوم قدیمی سارها مسکن کنم
آدم‌ها
جز در کنار تو، هیچ تصویری ندارند. 


برچسب‌ها:
شمس لنگرودی, شعر
+ سه شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |