برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم 
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام 
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.
خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.

چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام.
عاشق بودن، ذاتِ من است...


برچسب‌ها:
پابلو نرودا, شعر
+ چهارشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |