برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
خدایا دلم میگیره از دنیا.... از خودم.... وقتی مبینم خودم نیستم. وقتی میبینم چقدر برای بدست آوردنش از خودم دور شدم تغییر کردم... شدم یه آدمی که اصلن شبیه خودم نیست.... این منو عذاب میده....... وقتی من شدم یه آدمه دیگه یعنی  اون همه چیزه منو از من گرفته ... و من اصلن اینو دوست ندارم..... که ببینم این همه تغییرم حتی کوچکترین ارزشی براش نداره.......... از خودم بدم میاد که خودمو گم کردم. خودمو له کردم.....

میدونی ؟ میدونی چیه؟ یه موقع هس که تغییر میکنی و طرفت ستایشت میکنه. تقدیرت میکنه. اما چه حسه بدیه که تغییر کنی و ببینی برای هیچ تغیییر کردی .. اصن طرف به ت/خ/م/ش/م حسابت نمیکنه.......

خلاصه که برادر انقدر اصالته خودتو دور نریز... اینقد از خودت فاصله نگیر. آقایی که اولت اسمت شینه...... بیشتر از اینا هوایه خودتو داشته باش... بیشتر از اینا به اصالتت فکر کن


برچسب‌ها:
موریانه
+ پنجشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۲ زمستانی ترین |