برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
بتو عادت کرده بودم
ای بمن نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن

بتو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروهی به مرهم

لحظه به لحظه عذابه
لحظه های منه بی تو
تجربه کردنه مرگه
 زندگی کردنه بی تو

من که در درگریزم از من
بتو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
 بتو هجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم


برچسب‌ها:
ابی
+ شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۷ زمستانی ترین |