برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
امروز که محتاج توام
جای تو خالیست
فردا که میایی بسراغم
نفسی نیست
در من نفسی نیست
در خانه کسی نیست
نکن امروز را فردا
بیا با ما
که فردایی نمی ماند
که از تحقیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا آیینه رفتن
که بگیرم خبر از خود
دیدم که در آن آیینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم
بتو بر میخورم اما
در تو شده ام گم
بمن دسترسی نیست

نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ، ای یار
دلم را از زمین بردار
در این دنیای وا نفسا
تویی تنها منم تنها
نکن امروز را فردا
بیا با ما
بیا با ما

در این دنیای نا هموار که میبارد به سر آوار
به حال خود من. نگذار
رهایم کن از این تکرار


برچسب‌ها:
ابی
+ شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۸۷ زمستانی ترین |