برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
چترت را ببیند دستم را بگیر که باران میزند باز امشب
تو از عمق نفسهای منی به من نزدیک تری جانان جانان منی باز امشب
مرا زخود جدا نکن تو این باران به روح و جان من ببار
بزن باران بزن که خیس خیس بشم تو این خیابان
مرا زخود جدا نکن تو این باران به روح و جان من ببار
بزن باران بزن که خیس خیس بشم تو این خیابان

بزار زیر همین باران بگیریم لحظه ای آرام
که عطرت را ببویم زیر باران بیا مست و خرابم کن
از این دنیا جدایم کن بخندیم و بچرخیم زیر باران
مرا زخود جدا نکن تو این باران به روح و جان من ببار
بزن باران بزن که خیس خیس بشم تو این خیابان
مرا زخود جدا نکن تو این باران به روح و جان من ببار
بزن باران بزن که خیس خیس بشم تو این خیابان

 

فرزاد فرخ کارت خیلی درسته... دمت گرم پسر دوست داشتنی و با احساس


برچسب‌ها:
مهدی اسدی طاها, فرزاد فرخ
+ جمعه دوازدهم بهمن ۱۳۹۷ زمستانی ترین |