|
برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
"فریدون فروغی عاشق دختری میشه برای اون میخونه... دختر میره عاشق یکی دیگه .... بعد از مدتی دختر میاد از فریدون پول برای خرید تریاک میگیره از فریدون میره و دیگه پیداش نمیشه... اون دختر تو این وضعیت حاضر نیست بیاد با کسی که عاشقشه زندگی کنه... "
الان میبینم چقدر زندگی من (به غیر از اون قسمت پول دادن برای تریاک) شبیه فریدونه.... طفلک فریدون چقدر سختی کشیده...
خوشبحال اونایی که بعد از جدایی براحتی میتونن برن با یکی دیگه فراموش کنن...