برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
توجه نکردی به تنهاییامو
ندیدی چه ترسی نشست تو نگاهمو
مدارا نکردی با دلتنگیامو
فقط خواستی باشی به جایِ خدامو به جایِ خدامو
با هر رد پایی که اندازه کفشته راه میامو
جلو هر کی چشماش شبیه خودت میشه کوتاه میامو
نموندی باهامو
خزونم که از زور تنهایی هام
میخوام مثله پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونی کهنه کنج خونه
که خیلی چیزا از دله من میدونه
چه آغوش گرمی چه پاییز سردی
چقدر فکر میکردم یه روز برمیگردی
تو داروغه ی شهر تنهاییامی
دروغ قشنگه تویه خنده هامی
خیال میکنی رفتی اما تو هستی
خیال کن هنوز شونه ی گریه هامی
خزونم که از زور تنهایی هام
میخوام مثله پیچک بپیچی به پام
تو دردی من اینو میفهمم ولی
بگو جز تو درمونو از کی بخوام
تو بارونی کهنه کنج خونه
که خیلی چیزا از دله من میدونه
چه آغوش گرمی چه پاییز سردی
چقدر فکر میکردم یه روز برمیگردی
پ.ن:
اقا مهرزاد دمت گرم متن قشنگی نوشتی.. شهابم قشنگ کار کرده.. خسته نباشید... کارتون دلنشینه
نمیدونم چم شده این اهنگ که یهویی شنیدم به دلم نشست.... الان رو تکراره نیم ساعتی هست.. دارم پای سیستم کار میکنم فکر کنم حالا حالا بخونه.. نمیدوم.. دیگه اخر شبه فاز اهنگ خارجی شاد در حد انرژی و دی جی نیست... نمیدونم اگر غمش نفوذ کنه تو مغزم و منو بگیره عوضش میکنم تا قبل اون نه میزارم هی تکرار بشه.. ولی تا غمش منو فرو نبرده گوش میکنم....
بزار بگم چم شده میدونم.. میام عکس پروفایلت باز میکنم.. میخام پیام بدم بهت اما یه چیزی جلومو میگیره.. همینطوری دارم تو نت زمان میگذرونم .. بهتره به پیسی کاریم برگردم الکی روشنه... این لحظه ها هم میگذره.. خدایا شکرت کائنات دوستون دارم... منو بسازین... دمتون گرم که بدون شما هیچی نیستم