|
برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
آه . . .
گریه مکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دلهای ما
با غم هم آشنا کرد
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد ونفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من گلی پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
دانلود آهنگ آسمان چشم او آیینه کیست
سنگ قبر آرزو بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
داستان گروه یار دبستانی، علی و عیسی و یاشار و احسان و یاسمن:
اولین شوک وقتی شدم که خبر ازدواجشو بهم داد، کار از بغض گذشت یه غم وسیع و مخملی و سبک تو دلم نشت.
دارم به این فکر میکنم از اینجا برم حالم خوب میشه حتما، مثل رضا که رفت ترکیه اما پشیمون میشم میگم اگر برم جای دیگه که همین شانس دیدنشم از دست میدم، اون موقع که بیشتر ناراحت میشم، غمم که سنگین تر میشه...
بعد از خبر ازدواجش بهم گفت:
+ خاستگار زیاد داشتم اما کسی خانوادشو نیاورد برای آشنایی
منظورش این بود که اگر میخاستی خانواده تو میاوردی برای آشنایی
- راست میگی منم فقط پیشنهاد دادم اما خانواده نیاوردم
وقتی معیارای ازدواجشو شنیدم برای دومین بار شوک شدم، از اون بهم گفت:
+ عاشقم بود و منو عاشق خودش کرد
و من به چشم دیدم چقدر ادم معمولی تونسته این پرنسس رو ببره... و من چقدر برای خودم نجنگیدم... و چه کم لطفی ها به خودم کردم... دیدم چقدر بهش نزدیک بودم اما بی خبر از دلش...