برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

دلم تنگ شده …
دلم تنگ شده …
دلم تنگ شده …
دلم تنگ تنگ

گرفت لجن دورمو گم کردم خودمو
ولی تاریکی مرد و من دیدم صبحمو
من باید بحث کنم هر دفه تا بس کنی
ببین هر چه که هست دورم ماله منه نه از تو نیس
طوفانو رد شدم شروع فصل دو
وسطو جویدم ته موندش برا تو
این شده دسه دو که هر دفه یک لحظه تو
میفتی باز پائین و میگیریم دوتا دست تو
تولدمه سلامتی پدرم
که برد منو نوک قله هل داد که بپرم
قول داد که پسرم شک نکن یه ذرم
یه روزی میاد میگی من از همه اینا بهترم
ولی غرورم سر جاش فرودو می پرم
بازی رو می بازم قبل اینکه ببرم
تو باید بشکافی روح و جونتو
فدا کنی پوست و گوشت و استخونتو

دلم تنگ شده … دلم تنگ شده … دلم تنگ شده … دلم تنگ … دلم تنگ شده …

زیر آفتاب برزیل نشستی دم بارگای حنسی
بم بگو لب آب داری چه حسی دورم پلاستیک و کاردای فلزی
خوبه نه این حس هر روزمه
دنیا رو میگیرم انگار عروسمه
بازی میکنم باش انگار عروسکه
نشستم این بالا نوکه قله / سرمورو گنده
همه چی آروم مثه صبح جمعه
ولی بعضی وقتا این بالاسرد میشه
نوک قله ای میخوای بالاتری هی
ولی سردی رو دیگه چیزی رو حس نمی کنی
روی اکس و نیکوتین فقط میگذرونی
جای اینکه زندگی کنی ساعت 5 شده
دلم بازم تنگ شده
ولی راه برگشت نیست
چشمام میشن با یه لبخند خیس

دلم تنگ شده …
دلم تنگ شده …
دلم تنگ شده …
دلم تنگ …
دلم تنگ شده …
دلم تنگ شده

تو شب تاریکم تو تو صبحو کردی نقاشی
اگه یه وقت نبودی فردا چی
دلم تنگ شده … دلم تنگ شده


برچسب‌ها:
زدبازی, فارسی, 1391, 1
+ سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۹ زمستانی ترین |

بهت می گفت دوست داره، آخ که دوست داره هنوز
دلم یه دیوونه شده، واست بی آزاره هنوز
از دل دیوونه نترس، آخ که دوست داره هنوز
وای که دوست داره هنوز
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
گفتی که با وفا بشم، سهم من از وفا تویی
سهم من از خودم تویی، سهم من از خدا تویی
گفتی که دلتنگی نکن، آخ مگه می شه نازنین
حال پریشون منو، ندیدی و بیا ببین
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
گفتی که با وفا بشم، سهم من از وفا تویی
سهم من از خودم تویی، سهم من از خدا تویی
گفتی که دلتنگی نکن، آخ مگه می شه نازنین
حال پریشون منو، ندیدی و بیا ببین
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
 


برچسب‌ها:
ابی, هدیه, فارسی, 1391
+ شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |