برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...

چه حرفی

چه حرفی توو نگاهت هست

که چشمات زندگی داره

که این دنیایِ تکراری کنارت

تازگی داره

همیشه

همیشه بین عقل و عشق یکی هم دستِ آدم نیست

از عشق همینو میدونم که هیچوقت دستِ آدم نیست

یه جا تسلیم عشق بودن همه دیوونگیت میشه

کسی که فکر نمیکردی

تمومِه زندگیت میشه

چه دنیایی به من دادی

به من که دل نمیدادم

چه عشقی توو دلم گُم بود

که با تو یادش افتادم

کجا ما رو رسوندیمون که راضی ام به تقدیرم

و خودم دارم از اون راهی که میترسوندمت میرم

کجا ما رو رسوندیمون که واسم باورش سخته

کنارِ تو کسی میشم که انگار تازه خوشبخته

یه جا تسلیم عشق بودن همه دیوونگیت میشه

کسی که فکر نمیکردی تمومِ زندگیت میشه

چه دنیایی به من دادی به من که دل نمیدادم

چه عشقی توو دلم گُم بود که با تو یادش افتادم


برچسب‌ها:
شادمهر, آرش محرابی, 1395, 1
+ دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |

اما پناهی جز تو و دستات ندارم
نتهایی تقدیرم شده اما میدونم
تنها کنار تو میشه طاقت بیارم
من توو خودم موندم ولی تو باورم کن
حتی اگه زبانِ تو برام غریبست
حتی اگه یخ زده خورشید نگاهم
با تو شبیه آینه ‌ام شفافو یک دست
اسم منو از ته دل صدا بزن باز
حتی اگه جوابی از من نشنیدی
داره جوونه میزنه دستایِ خالی من
نگو که از شکفتن من نا امیدی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن، تــــو

جهان داره پیش چشمام دائم میچرخه
پرهای پروازم به جایی گیر کرده
من اهل آبی هایی دورو غرق نورم
اما یکی پای منو زنجیر کرده
درکم کنو هم بال این تنهاترین باش
تا اوج پرواز منو خودت ببینی
من میرسم به لحظه های خوب شادی
اگه تو هم کنار تنهاییم بشینی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن تـــو


برچسب‌ها:
رضا یزدانی, حسن علیشیری, 1395, فارسی
+ پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۸ زمستانی ترین |

اما پناهی جز تو و دستات ندارم
نتهایی تقدیرم شده اما میدونم
تنها کنار تو میشه طاقت بیارم
من توو خودم موندم ولی تو باورم کن
حتی اگه زبانِ تو برام غریبست
حتی اگه یخ زده خورشید نگاهم
با تو شبیه آینه ‌ام شفافو یک دست
اسم منو از ته دل صدا بزن باز
حتی اگه جوابی از من نشنیدی
داره جوونه میزنه دستایِ خالی من
نگو که از شکفتن من نا امیدی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن، تــــو

جهان داره پیش چشمام دائم میچرخه
پرهای پروازم به جایی گیر کرده
من اهل آبی هایی دورو غرق نورم
اما یکی پای منو زنجیر کرده
درکم کنو هم بال این تنهاترین باش
تا اوج پرواز منو خودت ببینی
من میرسم به لحظه های خوب شادی
اگه تو هم کنار تنهاییم بشینی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن تـــو


برچسب‌ها:
رضا یزدانی, حسن علیشیری, 1395, فارسی
+ سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |

اما پناهی جز تو و دستات ندارم
نتهایی تقدیرم شده اما میدونم
تنها کنار تو میشه طاقت بیارم
من توو خودم موندم ولی تو باورم کن
حتی اگه زبانِ تو برام غریبست
حتی اگه یخ زده خورشید نگاهم
با تو شبیه آینه ‌ام شفافو یک دست
اسم منو از ته دل صدا بزن باز
حتی اگه جوابی از من نشنیدی
داره جوونه میزنه دستایِ خالی من
نگو که از شکفتن من نا امیدی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن، تــــو

جهان داره پیش چشمام دائم میچرخه
پرهای پروازم به جایی گیر کرده
من اهل آبی هایی دورو غرق نورم
اما یکی پای منو زنجیر کرده
درکم کنو هم بال این تنهاترین باش
تا اوج پرواز منو خودت ببینی
من میرسم به لحظه های خوب شادی
اگه تو هم کنار تنهاییم بشینی
وقتی که دنیا تنهام میذاره تو درکم کن، تو درکم کن
وقتی که چشمام بارون میباره تو درکم کن تـــو

 

پ.ن: رضا یزدانی عالی هستی تو .... این کارت خیلی خیلی دلیه و دلنشینه برام... چندتا شاعر کولاک باهاشون کار کردی یکیش همین حسن علیشیریه... کارش درسته.... دم همتون گرم...


برچسب‌ها:
رضا یزدانی, حسن علیشیری, 1395, فارسی
+ چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۹۸ زمستانی ترین |