|
برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
|
اولین و مهمترینش اینه تو درباره من اشتباه فکر میکردی... شاید دلیلش اینه من برات جای شک گذاشتم... مثل اون دفه اول که با یه آیدی دیگه پیام دادی... از اول میدونستم تویی میخاستم ببینم چی میگی و بری سر اصل مطلب. نرفته سر اصل مطلب با ایدی خودت پیام دادی که "چرا دارم بهت خیانت میکنم"... فکر میکردم ادامه میدی و بهت بگم توی همون چت که این نشونیا مال توعه اینجوری نکن با من. من هرچی هستم همینم...
دفعه بعدم همینطور شد بازم زود قضاوت کردی...
اما اینبار میدونم خودت مستقیم تستم نمیکنی. از افراد دیگه میخای کاری بکنن تا منو تست کنی ... اما میخام من پیش دستی کنم، تورو میشناسم زود تصمیم میگیری... و فرصت نمیدی... دوباره همه چیز نابود میشه...
پ.ن - 1: وقتی دیشب برات توضیج دادم که داستان چی بوده.... بازم الان نخاه که دوباره تستم کنی.. من دنبال کانکشن جدید نیستم.... کمکم کن اینو بهت ثابت کنم
پ.ن - 2: چرا منو تو موقعیتایی قرار میدی که به اونچیزی که تو ذهنته برسی؟ تا جواب رو اونجوری که تو ذهنته بگیری؟
پ.ن - 3: یکم بلند بلند فکر با هم دیگه راحت تر میتونیم تصمیم بگیریم...
راه حلش اینه که نتو فطع کنم...
برفی هوای فنچتو داشته باش.... بی خبرم نزار
پ.ن: بعد از 4 سال هنوز این قانون زنده مونده... مراقب خودت باش.... تا فردا