برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
چقدر نیاز داشتم امشب صحبت میکردیم....

جرات من تویی نباشی نیستم...

از الان مراقبت من از تو شروع شده...

یجورایی انگار هم به خودم بدهکارم هم بتو...

بیخبرم نزار....


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
هزارو یک نفری به جنگ با دل من

برای این همه تن، چه کنم؟


برچسب‌ها:
سینا سرلک, برفی, 92, تو خون تو رگ
+ سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
از امروز عصر که صحبت کردیم.... خیلی نگرانتم.... مثل اینکه امنیت بچه م به خطر افتاده... واقعن چجوری باید از تو محافظت کنم؟ دیگه به اون راحتی قبل نه میتونم نگاه کنم اطرافمو نه تورو.... باید خیلی هواسم بهت باشه... تو خیلی گناه داری.... این نه سزاوار توعه نه من.... از خدا میخام کمکمون کنه...


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
دیگه نمیدونم چی خوبه الان یا بده...

تو اولین فرصت بهم پیام بده... بی خبرم نزار ... 


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
چند وقتی بود به این فکر میکردم آدم هر ضربه ای میخوره به کمک عزیزانشه.. از پدر و مادر بگیر بیا تا خاهر و برادر...هیچ وقت فکر نمیکردم من که هیچ وقت بدی رو برای هیچکس ارزو نکردم، بیامو  همچین ضربه ای به تو بزنم.... مطمعن باش اتفاق بد،  پایانی بود بر تمام تصمیمات احساسی من... دیگه هیچوقت تصمیم احساسی نمیگیرم... ... واقعن اون روز اشتباه بود اومدنم... الان که میگی چه داستانایی برات درست شد، کاملن هنگم چه داستانی برات درست شد چقدر میتونن پست باشن و با زندگی مردم بازی کنن... عذاب وجدان دارم... چطور با دستای خودمون این آتیشو زدیم به همه چی.... اینو بدون برای حقظ تو هرکاری از دستم بر بیاد  انجام میدم...


برچسب‌ها:
موریانه, موریانه مغزم را جوید, ساکنین شهر گا, 92
+ دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
یا آی کیو من من پایینه یا یه مشگلی هست این وسط....باید پیداش کنم

اولین و مهمترینش اینه تو درباره من اشتباه فکر میکردی... شاید دلیلش اینه من برات جای شک گذاشتم... مثل اون دفه اول که با یه آیدی دیگه پیام دادی... از اول میدونستم تویی میخاستم ببینم چی میگی و بری سر اصل مطلب. نرفته سر اصل مطلب با ایدی خودت پیام دادی که "چرا دارم بهت خیانت میکنم"... فکر میکردم ادامه میدی و بهت بگم توی همون چت که این نشونیا مال توعه اینجوری نکن با من. من هرچی هستم همینم... 

دفعه بعدم همینطور شد بازم زود قضاوت کردی... 

اما اینبار میدونم خودت مستقیم تستم نمیکنی. از افراد دیگه میخای کاری بکنن تا منو تست کنی ... اما میخام  من پیش دستی کنم، تورو میشناسم زود تصمیم میگیری... و فرصت نمیدی... دوباره همه چیز نابود میشه...

پ.ن - 1: وقتی دیشب برات توضیج دادم که داستان چی بوده.... بازم الان نخاه که دوباره تستم کنی.. من دنبال کانکشن جدید نیستم.... کمکم کن اینو بهت ثابت کنم 

پ.ن - 2: چرا منو تو موقعیتایی قرار میدی که به اونچیزی که تو ذهنته برسی؟ تا جواب رو اونجوری که تو ذهنته بگیری؟

پ.ن - 3: یکم بلند بلند فکر با هم دیگه راحت تر میتونیم تصمیم بگیریم...


برچسب‌ها:
92, ساکنین شهر گا
+ یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
بزار دقیقن بهت بگم چه حسی دارم... وقت اسم تو میاد وسط... وقتی پروفایلت میبینم انگار دکمه زمانو زدم... منو میبره یه دنیای دیگه.... یه سرگیجه خوب دارم.... اینطور که بزار اینجوری بگم تا حالا سرتو کردی توی آب؟ دیدی نفس نمیکشی؟  یه حسی داری انگار تو این دنیا نیستی. آب تمام بدنتو گرفته و خنک کرده....  هرچقدر چشماتو میبینم بیشتر غرق میشم.... وقتی پیام نمیدی جس خفگی زیر آبو دارم.... 

راه حلش اینه که نتو فطع کنم...

برفی هوای فنچتو داشته باش.... بی خبرم نزار

 

 


برچسب‌ها:
برفی, ساکنین شهر گا, 92, تو خون تو رگ
+ یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |