برای ارزوهایی که مردند... برای سکوت های کر کننده ام ... برای سکوت های سنگین تر از فریادم...
چقدر نیاز داشتم امشب صحبت میکردیم....

جرات من تویی نباشی نیستم...

از الان مراقبت من از تو شروع شده...

یجورایی انگار هم به خودم بدهکارم هم بتو...

بیخبرم نزار....


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
هزارو یک نفری به جنگ با دل من

برای این همه تن، چه کنم؟


برچسب‌ها:
سینا سرلک, برفی, 92, تو خون تو رگ
+ سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
از امروز عصر که صحبت کردیم.... خیلی نگرانتم.... مثل اینکه امنیت بچه م به خطر افتاده... واقعن چجوری باید از تو محافظت کنم؟ دیگه به اون راحتی قبل نه میتونم نگاه کنم اطرافمو نه تورو.... باید خیلی هواسم بهت باشه... تو خیلی گناه داری.... این نه سزاوار توعه نه من.... از خدا میخام کمکمون کنه...


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
دیگه نمیدونم چی خوبه الان یا بده...

تو اولین فرصت بهم پیام بده... بی خبرم نزار ... 


برچسب‌ها:
برفی, 92, تو خون تو رگ, تو یک بایدی
+ دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
بزار دقیقن بهت بگم چه حسی دارم... وقت اسم تو میاد وسط... وقتی پروفایلت میبینم انگار دکمه زمانو زدم... منو میبره یه دنیای دیگه.... یه سرگیجه خوب دارم.... اینطور که بزار اینجوری بگم تا حالا سرتو کردی توی آب؟ دیدی نفس نمیکشی؟  یه حسی داری انگار تو این دنیا نیستی. آب تمام بدنتو گرفته و خنک کرده....  هرچقدر چشماتو میبینم بیشتر غرق میشم.... وقتی پیام نمیدی جس خفگی زیر آبو دارم.... 

راه حلش اینه که نتو فطع کنم...

برفی هوای فنچتو داشته باش.... بی خبرم نزار

 

 


برچسب‌ها:
برفی, ساکنین شهر گا, 92, تو خون تو رگ
+ یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
هر بار که از خونه میری ، دلشوره جونمو میگیره
بارونی میپوشی و هر بار ، توو خونمون بارون میگیره
بارونی میپوشی و ابرا ، از دیدنت دست پاچه میشن
دیدن نداره رفتنه تو ، دیدن نداره مُردنِ من
میدونم از حالی که دارم ، این روزا کلافه میشی
میدونی آشوبه توو دنیام ، بارونیتو وقتی میپوشی
سرگیجه های بعدِ سیگار ، با سُرفه و با چشمای خیس
تومورهای تنهاییامه ، ژِست های تووی کافه ها نیست
بارونیتو وقتی میپوشی ، من ته نشین میشم توو سر درد
دکتر تو رو تجویز کرده ، این وضعیت با من چه ها کرد
هر بار میری من هزار سال ، توو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی ، با قرص ها درگیر میشم
میدونم از حالی که دارم ، این روز ها کلافه میشی
میدونی آشوبِ توو دنیام بارونیتو وقتی میپوشی
وقتی دوری دلم برات تنگه ،وقتی هستی بهونه میگیرم
گرچه با تو هم نمیسازم ، بی تو با کُل شهر درگیرم
پُرِ از یأسم و پُر از تردید ، زُل زدم به چشمای ساعت
مثل روزای آخرِ اسفند ، پُرِ دلشوره های بی علت
بارونیتو وقتی میپوشی ، من ته نشین میشم توو سَر درد
دکتر تو رو تجویز کرده ، این وضعیت با من چه ها کرد
هر بار میری من هزار سال ، توو خاطراتم پیر میشم
خوابم نمیگیره نباشی ، با قرصها درگیر میشم

 

ترانه از پدیده نیشابوری


برچسب‌ها:
رضا یزدانی, تو یک بایدی, حون تو رگ, برفی
+ جمعه پنجم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
چی از این بهتر که زخمم میزنی این یعنی هر لحظه تو تنه منی
شب خودت زخمامو میبندی برام صبح خودت دوباره خنجر میزنی
حاله این روزای خسته مو نبین خیلی ابریم که این بارون شدم
وقتی درد تو به جونم میخرم یعنی خیلی وقته که درمون شدم
من بمیرم از تو دل نمیکنم تویه این روزای ابری و کبود
خودمو روزی سپردم دست تو که تمامه بغضم از دست تو بود

شب به شب تو این اتاقه غرقه تب وقتی جونم پر پرپر زدنه
ثانیه به ثانیه حس میکنم یه نفر خیلی حواسش به منه
بعد زخمه عشقه تو هر جا یکی عاشقه اینه واسم کاری کنه
از کسی که تو بهش فکر میکنی بایدم دنیا پرستاری کنه
من بمیرم از تو دل نمیکنم تویه این روزای ابری و کبود
خودمو روزی سپردم دست تو که تمامه بغضم از دست تو بود

 

پ.ن: دمتون گرم یزدانی و بمانی ترکوندید


برچسب‌ها:
رضا یزدانی, تو یک بایدی, حون تو رگ, برفی
+ پنجشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
زندگی دستان مرا پس نزن

به رسم فروغ فرخ زاد

دستانم را در خاکت میکارم

باشد که سبز شوم....


برچسب‌ها:
خون تو رگ, تو یک بایدی
+ یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ زمستانی ترین |
قصه ی عشقت یاز تو صدامه

یه شبه مستی باز تو نگاهمه

یه نفس بیشتر فاصلمون نیست

چه تب و تابی باز تو صداته

 


برچسب‌ها:
تو یک بایدی
+ پنجشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ زمستانی ترین |